دوستت دارم ساناز
وقتی در کنارمی احساس غربت نمیکنم ، آرامم و از این زمانه سرد شکایت نمیکنم
وقتی در کنارمی از خستگی های زندگی رها میشوم ، میروم در حس تو ، و یک عاشق واقعی میشوم
وقتی در کنارمی این گرمای وجودت است که به من شوق نفس کشیدن میدهد ، این عطر حضورت است که به من عشق زندگی را میدهد
بی خیال از هر چه غم است در این دنیا ، تو را عشق است که خدا به من داده این فرشته زیبا را
نه دلتنگی ، نه نا امیدی ، وقتی تو هستی چه لحظه ای بهتر از این !
چه لحظه ای زیباتر از این که تو مرا در میان خودت میگیری ، چه حسی قشنگتر از این که مرا نوازش میکنی و به وجودم افتخار میکنی…
هیچ لحظه ای را در زندگی ام با این حس عوض نمیکنم ، من تو را به هیچ قیمتی رها نمیکنم!
دوستت دارم ای زیباترین حس زندگی ام ، دوستت دارم ای تو که مرا به اندازه وسعت قلبم دوست داری! قلبی که به وسعت نگاه تو است ، نگاهی که به اندازه یک دنیا برایم با ارزش است!
که این نگاه تو است که مرا تا آن سوی دنیا میکشاند ، مرا به پرواز در می آورد تا از آن بلندی ها عشقم را ببینم که می تابد بر سرزمین قلبم !
دوستت دارم عزیزم ، دوستت دارم بهترینم ، و میگویم دوستت دارم چون که کلامی با ارزش تر از این برای من نیست تا به قلب مهربانت ابراز کنم!
و حسی بالاترو شیرین تر از این نیست که با گفتنش قلبت را آرام کنم !
و هیچکس در این دنیا نیست برایم با ارزش تر از تو ، و هیچکس در این دنیا نیست جز تو که به اندازه وسعت قلبم او را بخواهم !
و این حس و این لحظه برایم مقدس است ، چونکه تو اینک در کنارمی و قلبم از همینجا احساسش را برای تو مینویسد! برای تو که قبل از اینکه این شعر را بنویسم تو خودت حرف دلم را خوانده بودی…